۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۳
کد خبر: 408095

 زهرا محمدی

 مصایب زندگی خوابگاهی

با اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد و دیدن اسم خودم در بین قبولی های رشته دلخواهم آن هم در دانشگاه دولتی روزانه خوشحال و ذوق زده بودم.

همیشه این تصور را داشتم که دیگر در مقطع کارشناسی ارشد از نظر امکانات خوابگاهی مشکلات دوره لیسانس را نخواهم داشت. ولی زهی خیال باطل که با ورود به اتاق خوابگاه قصر آرزوهایم یک دفعه فرو ریخت، اتاق خوابگاه بزرگ تر نشده بود که کوچکتر هم شده بود .

یک اتاق نه متری که در گوشه های آن دو تخت دو طبقه و یک تخت جداگانه در آن جا داده شده بود و یک میز چهار نفره که یک صندلی هم کم داشت. چون اتاق 5 نفره بود ظاهرا همیشه یک نفر در اتاق از سعادت هم نشینی با سایر هم اتاقی ها محروم می ماند. از اینها که بگذریم آنقدر اتاق کوچک بود که وقتی دو نفر همزمان در اتاق راه می رفتیم به هم برخورد می کردیم و تصادفات هم اتاقی به هم اتاقی رخ می داد.

مشکلات به این جا ختم نمی شد و با شروع فصل گرما جوندگان و خزندگان به داخل اتاق های ما انگار ییلاق می کردند. ما پذیرای عقرب و موش و سوسک و مارمولک ها بودیم و هر لحظه صدای جیغ دوستان هم خوابگاهی که احتمالاً تا دفتر مسوولان خوابگاه هم می رسید، بلند می شد. ولی ظاهراً دیوارهای اتاق های مسوولان از بتن های عایق و شیشه های دو جداره هست که هیچ گاه صدای دانشجویان بینوا را     نمی شنوند. چون اگر می شنیدند این وضیعت را برای سالیان متمادی شاهد نبودیم.

واقعاً دوستان عزیز من، به چه زبانی به این جوندگان عزیز باید فهماند که با کولر همیشه خراب خوابگاه و نبودن پنکه و سایر وسایل خنک کننده جای مناسبی را برای ییلاق خود انتخاب نکرده اند. ما خودمان هم در این چند متر جا با گرما دست و پنجه نرم می کنیم و باید از این موجودات موذی هم پذیرایی کنیم!

از کنار این معضل هم که بگذیم به صدای جیر جیر تخت ها می رسیم که خود از عوامل گیس و گیس کشی اعضای اتاق است آن هم وسط امتحانات. تختخواب های فلزی که با کوچکترین تحرک صدای وحشتناکی بلند می شد. همیشه برای ورود به تخت باید جانب احتیاط را رعایت کرد تا  کسی که  در تخت بالا است با بد خلقی بیدار نشود. احتیاط بسیار کردن در هنگام خوابیدن بر  روی تخت ها از شروط اتاق است.  انگار از میدان مین باید عبور کرد تا اتفاقی نیفتد.

نظافت خوابگاه در روزهای تعطیل و اخر هفته ها که آدم را از حمام رفتن و آشپزی در آشپزخانه پشیمان می کند نیز اتفاق ناخوشایند دیگری ست. خدایا یعنی ما که آخر هفته در خوابگاه می مانیم جزو بشریت به حساب نمی آییم؟ خدمات، وظیفه تمیز کردن سرویس های بهداشتی و آشپزخانه را در روزهای تعطیل  ندارند و باید ببینید که در یک روز تعطیل که عمدتا جمعیت در خوابگاه بیشتر است چه وضع نابسامانی را تجربه می کنید.

و وای به روزی که برق قطع بشود. در  این بحران بی آبی و در نتیجه بی برقی پمپ آب آشامیدنی قطع می شود.بدتر از آن که ماه رمضان باشد با دهان روزه چهار طبقه خوابگاه را مجبور باشی پله ها را یکی دو تا کنی تا برای سفره افطارت آب بیاوری. واقعاً باید در اینجا از اینکه مسوولان به همه جوانب رفاه دانشجویان فکر کردند تشکر کنم.

در کنار این همه مشکل، شرایطی را تصور کنید که همراه با یک ساک سنگین تازه از راه رسیده اید. خسته جلوی بلوک خوابگاه هستید و با کشیدن یک نفس عمیق حالا باید آماده باشید که چهار طبقه خوابگاه را بالا بروید.

آخر مگر در قانون ساخت و ساز وقتی تعداد طبقات بیشتر از دو می شود نیاز و ضرورت به آسانسور را نداریم؟ گیرم که ساختمان قدیمی است آیا واقعاً نمی شود به جای این پله های پهن و زیاد و طاقت فرسا فکری به حال قرار دادن آسانسور و یا حداقل بالابر کنند؟  باور کنید اکثر بچه های خوابگاهی مشکل درد زانو دارند. به خاطر بالا و پایین رفتن از این همه پله آن هم نه یک بار بلکه روزی3 یا 4 بار!

مسوولان که حرف ما رو گوش نمی دهند، لااقل خدایا خودت صبر ایوبی به ما دانشجویان خوابگاهی عطا کن تا بتوانیم در این شرایط سخت درس خوانده لیسانس و فوق لیسانس و دکترا گرفته و فردی سالم و تندرست و بدون مشکلات ارتوپدی عدیده و آیندسازان توانا برای کشور خود باشیم تا نیازی نباشد در چند سال آینده هزینه زیادی از هزینه های مملکت برای درمان یک عده دانشجو و یا دانش آموخته بیمار و از کار افتاده صرف شود.

چه خوب می شد که هر از گاهی مسوولان خوابگاه پای درد دل ما دانشجویان خوابگاهی بینوا می نشستند. ما که با هزار امید و آرزو از شهرهای خود عزم غربت کردیم تا بتوانیم قدمی کوچک در پیشرفت کشور عزیزمان ایران برداریم.

با اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد و دیدن اسم خودم در بین قبولی های رشته دلخواهم آن هم در دانشگاه دولتی روزانه خوشحال و ذوق زده بودم.

همیشه این تصور را داشتم که دیگر در مقطع کارشناسی ارشد از نظر امکانات خوابگاهی مشکلات دوره لیسانس را نخواهم داشت. ولی زهی خیال باطل که با ورود به اتاق خوابگاه قصر آرزوهایم یک دفعه فرو ریخت، اتاق خوابگاه بزرگ تر نشده بود که کوچکتر هم شده بود .

یک اتاق نه متری که در گوشه های آن دو تخت دو طبقه و یک تخت جداگانه در آن جا داده شده بود و یک میز چهار نفره که یک صندلی هم کم داشت. چون اتاق 5 نفره بود ظاهرا همیشه یک نفر در اتاق از سعادت هم نشینی با سایر هم اتاقی ها محروم می ماند. از اینها که بگذریم آنقدر اتاق کوچک بود که وقتی دو نفر همزمان در اتاق راه می رفتیم به هم برخورد می کردیم و تصادفات هم اتاقی به هم اتاقی رخ می داد.

مشکلات به این جا ختم نمی شد و با شروع فصل گرما جوندگان و خزندگان به داخل اتاق های ما انگار ییلاق می کردند. ما پذیرای عقرب و موش و سوسک و مارمولک ها بودیم و هر لحظه صدای جیغ دوستان هم خوابگاهی که احتمالاً تا دفتر مسوولان خوابگاه هم می رسید، بلند می شد. ولی ظاهراً دیوارهای اتاق های مسوولان از بتن های عایق و شیشه های دو جداره هست که هیچ گاه صدای دانشجویان بینوا را     نمی شنوند. چون اگر می شنیدند این وضیعت را برای سالیان متمادی شاهد نبودیم.

واقعاً دوستان عزیز من، به چه زبانی به این جوندگان عزیز باید فهماند که با کولر همیشه خراب خوابگاه و نبودن پنکه و سایر وسایل خنک کننده جای مناسبی را برای ییلاق خود انتخاب نکرده اند. ما خودمان هم در این چند متر جا با گرما دست و پنجه نرم می کنیم و باید از این موجودات موذی هم پذیرایی کنیم!

از کنار این معضل هم که بگذیم به صدای جیر جیر تخت ها می رسیم که خود از عوامل گیس و گیس کشی اعضای اتاق است آن هم وسط امتحانات. تختخواب های فلزی که با کوچکترین تحرک صدای وحشتناکی بلند می شد. همیشه برای ورود به تخت باید جانب احتیاط را رعایت کرد تا  کسی که  در تخت بالا است با بد خلقی بیدار نشود. احتیاط بسیار کردن در هنگام خوابیدن بر  روی تخت ها از شروط اتاق است.  انگار از میدان مین باید عبور کرد تا اتفاقی نیفتد.

نظافت خوابگاه در روزهای تعطیل و اخر هفته ها که آدم را از حمام رفتن و آشپزی در آشپزخانه پشیمان می کند نیز اتفاق ناخوشایند دیگری ست. خدایا یعنی ما که آخر هفته در خوابگاه می مانیم جزو بشریت به حساب نمی آییم؟ خدمات، وظیفه تمیز کردن سرویس های بهداشتی و آشپزخانه را در روزهای تعطیل  ندارند و باید ببینید که در یک روز تعطیل که عمدتا جمعیت در خوابگاه بیشتر است چه وضع نابسامانی را تجربه می کنید.

و وای به روزی که برق قطع بشود. در  این بحران بی آبی و در نتیجه بی برقی پمپ آب آشامیدنی قطع می شود.بدتر از آن که ماه رمضان باشد با دهان روزه چهار طبقه خوابگاه را مجبور باشی پله ها را یکی دو تا کنی تا برای سفره افطارت آب بیاوری. واقعاً باید در اینجا از اینکه مسوولان به همه جوانب رفاه دانشجویان فکر کردند تشکر کنم.

در کنار این همه مشکل، شرایطی را تصور کنید که همراه با یک ساک سنگین تازه از راه رسیده اید. خسته جلوی بلوک خوابگاه هستید و با کشیدن یک نفس عمیق حالا باید آماده باشید که چهار طبقه خوابگاه را بالا بروید.

آخر مگر در قانون ساخت و ساز وقتی تعداد طبقات بیشتر از دو می شود نیاز و ضرورت به آسانسور را نداریم؟ گیرم که ساختمان قدیمی است آیا واقعاً نمی شود به جای این پله های پهن و زیاد و طاقت فرسا فکری به حال قرار دادن آسانسور و یا حداقل بالابر کنند؟  باور کنید اکثر بچه های خوابگاهی مشکل درد زانو دارند. به خاطر بالا و پایین رفتن از این همه پله آن هم نه یک بار بلکه روزی3 یا 4 بار!

مسوولان که حرف ما رو گوش نمی دهند، لااقل خدایا خودت صبر ایوبی به ما دانشجویان خوابگاهی عطا کن تا بتوانیم در این شرایط سخت درس خوانده لیسانس و فوق لیسانس و دکترا گرفته و فردی سالم و تندرست و بدون مشکلات ارتوپدی عدیده و آیندسازان توانا برای کشور خود باشیم تا نیازی نباشد در چند سال آینده هزینه زیادی از هزینه های مملکت برای درمان یک عده دانشجو و یا دانش آموخته بیمار و از کار افتاده صرف شود.

چه خوب می شد که هر از گاهی مسوولان خوابگاه پای درد دل ما دانشجویان خوابگاهی بینوا می نشستند. ما که با هزار امید و آرزو از شهرهای خود عزم غربت کردیم تا بتوانیم قدمی کوچک در پیشرفت کشور عزیزمان ایران برداریم.

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.